داستان یک مدافع حرم ۳

ساخت وبلاگ
یادمان باشد که ما خون داده ایم یک بیابان مرد مجنون داده ایم یادمان باشد پیام آفتاب  دست نا اهلان نیافتد انقلاب 30 شهریور سالروز تولد شهید مدافع حرم بهرام مهرداد گرامی باد گرچه تولد اصلی تو  شهادت است که مردان خدا  با شهادت زنده می شوند..  ۳۰ شهریورسالروززمینی شدنت گرامی باد. شهیدجاویدالاثر فدایی حضرت زینب(س)علی آقایی  @jamondegan داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : سالروز,مدافع, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 22:36


آقا محمد فرزند شهید مدافع حرم فرهاد خوشه بر روز جشن شکوفه‌ها به مدرسه رفت.  جای پدرش خالی... 

@jamondegan

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 22:36


تولد مبارک پاسدار زینبی

۲۷شهریور ماه

 سالروز تولد شهید محمد مرادی

@jamondegan 

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : تولدت,مبارک,پاسدار,زینبی, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 206 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 3:24

همسر شهید: محمدجواد به‌قدری خجالتی بود که در روز خواستگاری صورتش را پشت گل پنهان کرده بود/ «حسین» که به دنیا آمد هوایی شد و به سوریه رفت در لحظه‌ای که صدای انفجار براثر اصابت موشک یا خمپاره دشمن بر گوشم طنین‌افکن شد ناگهان به مدت 20 ثانیه خود را در آسمان مشاهده کردم و از بالا به بدن خود نگاه کردم و فهمیدم به شهادت رسیده‌ام که ناگهان به یاد همسر و فرزندانم افتادم. به‌محض خطور این فکر در من به ناگ داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : روایتی,کوتاه,زندگی,شهید,مدافع,«محمدجواد,قربانی», نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 185 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 3:24

سیندرلاى بابا مرتضى"، گفت‌وگو با نفیسه، دختر یکی‌یکدانه شهید مدافع حرم، مرتضی عطایی؛ نویسنده: زهرا عابدى منبع: ماهنامه_فکه ١٧٢ اشاره: نفیسه مثل همه دخترکان، بابایی‌ست. دلش برای بابامرتضی همیشه تنگ است، اما گریه نمی‌کند. بعد از شهادت پدرش، عمق حرف‌های او را بهتر می‌فهمد. نفیسه 16 سال بیش‌تر ندارد، اما این روزها تنها آرزویش این است که یک‌بار دیگر بابامرتضی را ببیند و به او بگوید که دیگر با سوریه رف داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : سیندرلاى,بابا,مرتضى, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 205 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 3:24

همرزم شهید سید سجاد حسینی: اینکه شهدا از زمان شهادتشون خبر دارند،صحبتی است که حتی هر اهل دلی هم شاید نتواند آن را به خوبی درک کند. من زودتر از سید سجاد به سوریه رفته بودم و سعادت بودن در کنار سید نصیب من نیز شد.روزی دیدم سید سجاد مشغول محکم کردن ساک ها و وسایلش هست. لبخند معنی داری به او زدم و گفتم:من 50روز است که اینجا هستم و به فکر برگشتن نیفتادم.شما که فقط 20روز است،اینجایی ساکهایت را اینطور مح داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : شهدا,مسیری,میروند,آگاهی,میرسند؟, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 170 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 3:24

بسم رب الشهداء و الصدیقین "ما مدّعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند؛ (بخش سى و هفتم)، خدمت به خلق خدا" ... از خصوصیات بارز شهید، رسیدگی به نزدیکان و اقوام بود و اگر کسی مشکلی داشت نهایت سعی و تلاش خودش رو می کرد تا اون مشکل حل بشه. چند ماه قبل از شهادتش، در هیئت عزاداری اباعبدالله [علیه السلام] بودم که، محمدحسین وسط مراسم چندبار به گوشیم زنگ زده بود و متوجه نشده بودم. از هیئت که بیرون داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : روایتى,شهید,مدافع,محمدحسین,محسنى؛, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 169 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 3:24

بسم رب الشهداء و الصدیقین "ما مدّعیان صف اول بودیم، از آخر مجلس شهدا را چیدند؛ (بخش سى و چهارم)، امانتدارى" ... یک روز قبل از عملیات آزادسازی نبل والزهراء جهت بازدید از مناطق آزاد شده همراه سردار غیور حاج رضا و برادر عزیزم آقا ... راهى منطقه شدیم که، من پشت فرمون ماشین بودم و حاجی بغل دستم نشسته بود. با توجه به اینکه من با سرعت بالایی رانندگی می کردم چندین بار حاجی به آرامی درخواست کرد با سرعت کم داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : روایتى,شهید,مدافع,فرزانه, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 206 تاريخ : چهارشنبه 29 شهريور 1396 ساعت: 3:24

بسم رب الشهدا والصدیقین رزمنده دلاور سپاه اسلام صحابه آخرالزمانی حضرت رسول الله (ص)   علیرضا جعفری از استان البرز به خیل عظیم شهدای مدافع حرم پیوست... هنیألک الشهادة پرواز پرستویی دیگر  ... مدافع حرم نادر کریمی به همرزمان شهیدش پیوست بسم رب الشهدا و الصدیقین رزمنده مدافع حرم سید محمد پاینده به جمع  شهدای مدافع حرم پیوست. بسم رب الشهدا و الصدیقین رزمنده مدافع حرم‌ محمد حیدر احمدی به جمع شه داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : شهادت,چهار,رزمنده,سوریه, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 261 تاريخ : شنبه 25 شهريور 1396 ساعت: 1:41

همسر شهید محسن حججی

شب رفتن خودم برایش اتیکت "جؤن خادم المهدی" رابه لباس شخصیش زدم.

با لباس بیت المال نرفت تا یک نفر دیگر بتواند از لباس استفاده کند.

@haram69

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : لباس,المال,نرفت,دیگر,بتواند,لباس,استفاده, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 221 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:50

شیعه یعنی وقتی برادر مومنت دچار مشکلی می شود مشکل خودت را فراموش کنی

و دغدغه ات مشکل گشایی ازبرادرت شود

امروزمثل رفیق معنویت آقامحمد مشکل گشای نیازمندان باش

شهید محمد خانی

 @molazemanharam69

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : شیعه,یعنی,مشگل, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 212 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:50

شهید مدافع حرم حجت الاسلام محمد علی قلی زاده : حاج آقا مسئول نمایندگی ولی فقیه در ناحیه بود. قسمت نمایندگی 4 اتاق داشت و به خاطر کمبود تجهیزات به این رده 3 عددکولر به مرور زمان تحویل دادند. ایشون توی همه اتاقها بجز اتاق خودشون کولر نصب کردند و می گفتند: اول، نیروهای زیر دستم و بعد خودم. خیلی به ایشون می گفتند که شما مسئولید و مهمون و مراجعه کننده زیاد براتون میاد و زشته که کولر نداشته باشید  ولی داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : اول,نیروهای,دستم,خودم, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 207 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:50

یادت هست؟! من بیاد دارم  آن قدو بالآی رعنا را  تو یادت نیست؟! من یادم هست عرش حیدرى را  یادت نمی آید؟! من یادم هست ارزوهای زهرایی را  حال بازگشت  اری پیکری که إربا اربایی است مانند علی اکبر حسین ع مردی که غیرتیست مانند حیدر کرار  و پیکری که مانند مادر سادات مخفی بود  سلام محمدم  سلام عزیز دلم  سلام برادرم  یادت هست مرا؟! کاش بیادت باشم که یادم کنی  اینکه نامت میبرم فقط ، رسم یادت نیست  که منشت ر داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : بزنین, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 232 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:50

شهید مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سیدابراهیم) به روایت شهید مدافع حرم مرتضى عطایى (ابوعلى)؛ بسم رب الشهداء و الصدیقین همیشه یکى از چیزهایى که خاطرات سید را برایم یادآورى مى کند، صداى اذان است. هر جا که بودیم، توى جاده یا مقر یا هر جاى دیگر، وقتى موقع نماز مى شد فوراً مى زد کنار و مى گفت "حیفه نماز اول وقت مون از دست بره." بعد هم چفیه اش را پهن مى کرد و مى ایستاد به نماز.  برگرفته از کتاب: "قرار بى ق داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : حیفه,نماز, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:50

محسن همون روز اول که اومد شهادت تو چهرش معلوم بود. ماباچهارنفر از رفقا نشسته بودیم که محسن اومد.همه چهارنفرمون بالاتفاق گفتیم که داداش نور بالا میزنی واسه ماهم دعا کن.خندید ورفت... تا اینکه به واسطه کارمون چادرهامون کنار هم بود وکم کم شدیم داداش همدیگه... احوالاتش رو نگاه میکردم میدیدم این خیلی فرق میکنه باخیلیا.. قشنگ خریدنش بخاطر این بود که هیچ روزی رو ما یادمون نمیاد که آقا محسن زیارت عاشورا داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : شهادت,چهرش,معلوم, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:50

اگر چه بى کَس و تنها اگر چه غم زده ایم .همیشه از تو فقط با دروغ دم زده ایم .تو گرم آمدنى، بى خبر که ما بى تو .قرار جمعه ى این هفته را بهم زده ایم .میان سیرت و صورت چقدر فاصله است .فریب ما نخور آقا، انار سم زده ایم .برای دین خدا نیست، درد ما نان است .اگر به سینه و سر زیر این علم زده ایم .گناه ماست که این راه بر شما بسته ست .چه غربتى است براى شما رقم زده ایم .چو شمر و حرمله با هر گناه کردنمان .چه داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : نوشته,داخل,شهید,مرتضی,عطایی, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 225 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:50

او در عراق به واسطه اقدامات و ابتکاراتش خیلی شناخته شده است. چندین مورد هم هوش و ذکاوت وحید باعث شده بود که نیروهای نفوذی داعش در بین رزمندگان شناسایی و دستگیر شوند. دو روز مانده تا عاشورا سال 94 همرزمانش به وحید می گویند: «بیایید تا شروع عملیات به زیارت امام حسین (ع) برویم و برگردیم.» وحید قبول نمی کند و می گوید: «امروز کربلا همین جاست و من جای دیگری نمی روم.» گروه حماسه و مقاومت رجانیوز - کبری داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : امروز,کربلا,همین,جاست,دیگری, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 229 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 3:50

بسم رب الشهداء و الصدیقین "پاتوق همیشگى، " ... خانه ما نزدیک حسینیه قمى بود. دیگ هاى مراسم را به موقع سحر بار مى گذاشتند. در خلوتِ سحر، ساعت دوى صبح به آنجا مى رفتم و دیگ را بار مى گذاشتیم. قبل از اذان صبح، حاج قاسم مى گفت: "آق مرتضى، من به حرم مى روم تا براى مجلس ظهر، آقا امام رضا [علیه السلام] را دعوت کنم." این ارادت حاج قاسم به امام رضا [علیه السلام] بر من هم تأثیر گذاشت و عشقِ خدمت به امام داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : زندگى,خودگفته,مدافع,مرتضى,عطایى,ابوعلى؛بخش, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 204 تاريخ : دوشنبه 13 شهريور 1396 ساعت: 17:00

واکنش پدر شهید حججی به بازگشت پیکر فرزندش

ما چشم به راه رسیدن محسن هستیم و امیدواریم هرچه زودتر پیکر محسن از تدمر به دمشق و بعد هم به تهران برسد.

محسن راهی را رفت که سرنوشتش بود و خدا را شاکریم که مایه سربلندی همه ما شد.

@mostafa_sadrzadeh

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : شاکریم,سربلندی, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 223 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1396 ساعت: 22:21


خداوندا روزی از تو شهادت میخواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت.. شهیدحاج احمد کاظمی

سالگردی دیگر از پروازفرمانده عزیزمان گذشت..

داستان یک مدافع حرم ۳...
ما را در سایت داستان یک مدافع حرم ۳ دنبال می کنید

برچسب : پیامک,همرزمش, نویسنده : 1modafeharamd بازدید : 227 تاريخ : يکشنبه 12 شهريور 1396 ساعت: 22:21